اصلاح بخشِ " ادعانامه ما عليه سرمايه داری" در پرنامه فعلی سازمان راه کارگر

 

توضیح:

کلمات و جملاتی که به رنگ قرمز درآمده اند به معنای پیشنهادِ حذف میباشد و کلمات یا جملاتِ آبی شده نیز به معنای پشنهاد ِ افزوده شدن.

 

با امید به مشارکتِ همه فعالینِ کمونیست در مباحثات مربوط به اصلاح و تکمیل برنامه سازمان راه کارگر

 

           پیشنهاد دهندگان: حمیلا نیسگیلی، آرش کمانگر، پیروز زورچنگ، امید پیوندی، یاور اعتماد

 

                                            آبان ۱۳۹۶ –  نوامبر 2017


                        ************************************************




                ادعانامه ما عليه سرمايه داری


** سرمايه ‌داری در طول قرنها تغييرات زيادی کرده است، اما اساس آن که مالکيت خصوصی و تعقيب سود است، عوض نشده و تکامل آن بر همين اساس صورت گرفته است. سرمايه‌داری هرچه بيشتر دوام آورده، ثروت و امکانات بيشتری در دست اقليت کوچکتری از سرمايه‌داران انباشته شده و زندگی و سرنوشت اکثريت هر چه عظيمتری از جمعيت به افزايش بازهم بيشتر سرمايه در دست اقليتی وابسته شده است. سرمايه‌های بزرگ، سرمايه‌های کوچکتر را بلعيده‌اند و قوی‌ترين سرمايه‌داران، بزرگترين رشته‌های توليدی، تجاری، خدماتی و مالی را به انحصار خود درآورده و امپرياليسم، يعنی امپراتوری سرمايه بر جهان را بوجود آورده‌اند. انحصارات امپرياليستی در رقابت بين خود بر سر تصاحب بيشترين بازارهای دنيا، جهان را با انسانها و ثروت‌هايش دوبار در کوره جنگی عالمگير به خاکستر تبديل کرده‌اند. از دل اين خاکسترها غول‌های هزارپای بمراتب عظيمتری سر برآورده‌اند که هر يک به تنهايی انحصار مرکب چندين رشته توليدی، تجاری، خدماتی و مالی را قبضه کرده‌اند. اما حرص سود و افزايش بازهم بيشتر سرمايه، با تبديل شدن به قدرت انحصاری يک کشور سيراب نشده، و از بهم پيوستن انحصارات کشورهای مختلف، انحصارات فرامليتی بوجود آمده‌اند که رقابت و کشمکش در بين آنها برای بلعيدن يکديگر هنوز ادامه دارد.


** سرمايه‌ داری عليرغم آنکه مناسبات و قيدوبندهای اجتماعی وابسته به آنرا از هم گسست تا بتواند همه انسانها را صرفنظر از جنس و نژاد و مليت آن بصورت کالا به بازار آورد. اما ولع سيری‌ناپذير سرمايه برای کسب سود و افزايش خود، سرمايه‌داری را برآن داشته که تبعيض جنسی و کهتری زن را بمثابه عوامل کاهش ارزش نيروی کار و افزايش سود بازسازی کند، مناسبات خانوادگی را براساس مناسبات پولی بنفع سرمايه سازماندهی نمايد، جنسيت را در خدمت کسب سود قرار دهد و برای کاهش مخارج دولت سرمايه‌دار در مقابل برنامه‌های رفع تبعيض جنسیتی مقاومت کند. علاوه برآن سرمايه‌داری جهانی در جهت منافع خود با عقب‌مانده‌ترين ایدئولوژیها و حکومتهای ماقبل سرمايه‌داری و قوانين ضد زن آنها سازش کرده است. در مجموع با تغييرات ساختاری در ترکيب نيروی کار در دهه‌های اخير و بهره‌برداری سرمايه‌داری از تداوم تبعيض جنسیتی در ساختارهای سياسی و اجتماعی، اکنون تبعيض جنسیتی و کهتری زن در ساختارهای درونی سرمايه‌داری تعبيه شده است، بطوريکه برای مبارزه همه‌ جانبه و زود اثر با مردسالاری ديگر نميتوان تنها بر برابری صوری در قوانین قانون اکتفا کرد، بلکه بايد با سرمايه‌داری درگير شد.


** انحصارات فرامليتی، حوزه‌های اصلی علوم، تحقيقات، تکنولوژی جديد و بخش اعظم ماليه جهان را_يعنی کليد اقتصاد جهان و شريان تمام بشريت را_در دست گرفته‌اند. انحصارات فرامليتی که تعدادشان بسيار اندک است، سلاطين خودکامه و بلکه خدايانی قادر مطلق هستند که مرگ و زندگی و مقدرات نوع بشر و حتی طبيعت را در دستان خود گرفته‌اند و دنيا را از نهانگاه خود به هر سوئی که سودشان ايجاب می‌کند می‌رانند، بی‌آنکه به هيچ قدرتی حساب پس دهند، يا هيچ قانونی، هيچ ملتی و هيچ دولتی در جهان امکان کنترل آنها را داشته باشد.


** سرمايه ‌داری جهانی با جوش ‌دادن صنعت و تجارت، خدمات و ماليه به يکديگر و دردست گرفتن انحصار همه آنها در جهان، بازار بين‌المللی را بصورتی درآورده است که هر بازار ملی سرمایه‌ داری بدون پيوند با آن محکوم به خفگی است و در پيوند با آن هم تابع منافع انحصارات و وابسته به نوسانات اين بازار است. انحصارات بزرگ مالی با قبضه ماليه جهان در دست خود حرکت سرمايه را در دنيا اداره می‌کنند و بر حسب منافع انحصارات و شرکتهای چند مليتی، تصميم می‌گيرند کدام کشور در چه زمينه‌ای پيشرفت کند يا عقب بماند؛ چه ميزان سرمايه و چه سهمی از دانش و تکنولوژی در اختيارش گذاشته شود يا نشود؛ و سياست‌های مالی، صنعتی و عمرانی‌اش چگونه باشد يا نباشد.

** سرمايه‌داری نه بدنبال نيازهای انسان، بلکه هميشه بدنبال سود ميدود و فقط وقتی به فکر نيازمنديهای انسان می‌افتد که رفع اين نيازها به افزايش سرمايه خدمت کند. عليرغم برنامه‌ريزی، هرج و مرج و ناموزونی در کل اقتصاد جهانی در اشکال جديدی بازتوليد شده و گسترش يافته است. سرمايه انگلی از اين شاخه توليد به آن شاخه توليد فرار نمی‌کند، بلکه اساساً از توليد فرار می‌کند و به نزول‌خوری، رباخوری، بورس‌بازی و دلالی روی می‌آورد و به سودهای افسانه‌ای دست می‌يابد بی‌آنکه ارزشی ايجاد کند. امروزه جهان به قمارخانه انحصارات مالی، و تمام بشريت به بدهکاران آنان تبديل شده است.


** وامهای انحصارات مالی به کشورهای عقب مانده (که با ظاهرغلط‌انداز کمک به پيشرفت آنها صورت می‌گيرد) يکی از مهمترين وسائل غارت اين کشورها هستند. اين وامها که محل خرج آنها تابع سياستهای خود انحصارات است، بيشتر صرف خريد تسليحات از خود امپرياليستها، صرف نگهداری و تقويت دستگاههای نظامی، پليسی، امنيتی و اداری رژيمهای سرکوبگر و مرتجع، و صرف ريخت و پاش‌ها و پروار شدن سرمايه‌داران انگل همين کشورها می‌شوند. اين کشورهای مقروض مجبور می‌شوند که سرمايه‌گذاری توليدی و عمرانی و بودجه‌های آموزشی و بهداشت و تغذيه را پائين بياورند و به معادن و جنگلها و ثروتهای طبيعی‌شان چوب حراج بزنند تا بلکه بتوانند فقط بخشی از بهره کمرشکن اين وامهای خانه خراب‌کن را بپردازند بی‌آنکه هنوز از بازپرداخت ذره‌ای از قسط اصل وامها صحبتی درميان باشد .


** گسترش سرمايه ‌داری در کشورهای عقب مانده که به زور امپرياليسم و در زير سرنيزه دولتهای اين کشورها صورت گرفته است، هزاران ميليون توليدکننده کوچک شهری و روستائی را از توليد سنتی کنده است، بی‌آنکه رشد انگلی سرمايه در اين کشورها برای اکثريت عظيم آنان کاری ايجاد کند. سرمايه‌داری صدها ميليون دهقان را در جهان به اميد يافتن کاری و لقمه نانی آواره ساخته و آنان را مثل زباله‌ در گودهای بيرون شهرها تلنبار کرده است. سرمايه‌داری نه فقط نيروی کار بسيار ارزان اين کشورها را با شدت هرچه تمام استثمار می‌کند، بلکه اقيانوسی از جمعيت را هم که حتی استثمارشان را سودآور نمی‌بيند، به محروميت دائمی از کار، از نان بخور و نمير، از سرپناه، از حداقل آموزش و بهداشت و درمان، و به دست و پا زدن نوميدانه در جهنم هولناک فقر، بيماری، گرسنگی، فحشاء، اعتياد، و سرانجام به مرگ زودرس محکوم می‌کند.


** سرمايه‌ داری برای حفظ سلطه خود بر بشریت انحصارات بر جهان؛ برای از پا درآوردن کشورهای آزاد شده از حاکميت سرمايه؛ و برای در زنجير نگه‌داشتن کشورهای تحت سلطه، اقتصاد جهان را بکلی نظامی کرده است. تحميل بيش از نيم قرن مسابقه تسليحاتی به کشورهای سوسياليستی برای شکستن کمر اقتصاد آنها انواع بحرانها و فجایع جنگی، ايجاد پايگاهها و پيمانهای نظامی تجاوزگر؛ مداخلات مستقيم و غيرمستقيم نظامی؛ تحريکات و آتش‌بياری در جنگهای منطقه‌ای؛ مسلح کردن نیروها و رژيمهای ارتجاعی فاشيستی و نژادپرست و شورشيان ضدانقلابی به جديدترين سلاح‌ها، و انتقال مسابقه تسليحاتی به ميان کشورهای درحال توسعه، همزادی سرمايه‌داری و نظاميگری را نشان می‌دهد. بهره‌برداری ازناسيوناليسم و نژادپرستی؛ جدائی‌انداختن بين ملتها و دامن‌زدن به تعصباتِ ‌ملی، قومی و مذهبی هم وسائلی هستند که امپرياليسم بکمک آنها، هم تفرقه ايجاد می‌کند، و هم بازار اسلحه را (که از بزرگترين منابع سود انحصارات است) گرم نگه ميدارد.


** سرمايه ‌داران در ولع سود و افزايش سرمايه، نه فقط شرايط اجتماعی زندگی انسان، بلکه حتی محيط طبيعی زندگی او را به نابودی می‌کشند. زمين برای آنان خانه مشترک همه انسانها نيست بلکه وسيله‌ايست شخصی که خدا برای کسب سود به آنان بخشيده است. آنان زمين را مثل اناری ميجوند و تفاله بی‌مصرف و بدمنظرش را جلوی نسلهای امروز و فردای بشر تُف می‌کنند. اگر بلايای طبيعی هر از چندگاه مصائب سرمايه‌داری را تکميل می‌کنند، سرمايه‌داری خود به بلائی برای طبيعت تبديل شده است.


** سرمايه‌داری نه تنها با تقسيم دنيا به دو قطب ثروت و پيشرفت، و فقر و عقب‌ماندگی و رويارويی اين دو قطب، بشر را به آستانه بربريت کشانده است، بلکه اکنون در قطب پيشرفته نيز زندگی اکثريت مردم را دچار مشکلات روزافزونی کرده است. با بين‌المللی شدن هرچه بيشتر سرمايه و اوجگيری بحران ماليه بين‌المللی، نظارت دولت بر حرکات سرمايه عملاً ناممکن می‌گردد و دمکراسی سیاسی و خدمات اجتماعی دولت_که در دوره بعد از جنگ جهانی دوم در بسياری از کشورهای پيشرفته سرمايه‌داری قوام يافته_زير تعرض سرمايه مالی قرار ميگيرند. به اين ترتيب رشد سرمايه‌داری به آنچه از جانب خود سرمايه‌داران"جامعه رفاه و دمکراسی" ناميده ميشد، اعلان جنگ می‌دهد.

** سرمايه، آنجا که از توليد می‌گريزد، بيکاری توليد می‌کند، آنجا هم که سودی در توليد سراغ ميکند، از تکامل تکنولوژی _يعنی اتوماتيک شدن و پيچيده‌تر شدن ماشين‌ها_ بجای کاهش ساعات کار و بجای افزايش اشتغال و دستمزد و توليد و رفاه مردم، برای اخراج و بيکارسازی توده‌ای کارگران شاغل استفاده ميکند. عوارض بيکاری چندين ميليونی در کشورهای پيشرفته سرمايه‌داری هم‌اکنون بصورت بحران بی‌آيندگی جوانان، گسترش اعتياد، الکليسم، قاچاق، فحشاء، بيماريهای روانی و خودکشی و افزايش بزهکاری از يکسو، و اوج‌گيری گرايشات فاشيستی، نژادپرستی، خصومت با کارگر مهاجر، افزايش دستجات و احزاب رسمی و غيررسمی نئونازی و نفوذ سياسی و اجتماعی رشديابنده آنان ديده می‌شود. زندگی کارگران خارجی و مهاجرين رنگين‌پوست (که اولين قربانيان بيکاری هستند) در مجتمع ها و شهرک‌های جداگانه مخصوص مهاجرين و رنگين‌پوستان، ترکيب شرم‌آوری است از زاغه‌نشينی جهان سومی و آپارتايد آفريقای جنوبی در پايتخت‌های"تمدن"سرمايه‌داری. همراه با افزايش بی‌وقفه قيمت ها و ماليات بردرآمدهای زحمتکشان، تعرض به دستمزدها شدت می‌گيرد. گدائی در معابر عمومی گسترش می‌يابد؛ و در حاليکه هر روز بر تعداد ساقط شوندگان به زير خط فقر و نيازمندان کمکهای اجتماعی دولت افزوده می‌شود، سياست کاهش اين کمکها با سرعت بيشتری به اجرا درمی‌آيد. اتحاديه‌های کارگری زير ضرب قرار می‌گيرند و سياست‌زدائی می‌شوند؛ پارلمانها بيش از هر زمانی نقش دستگاه قانونگذاری انحصارات را بازی می‌کنند. با سلطه انحصارات بر مراکز خبری، اخبار و اطلاعات بطور روزافزونی از فيلتر منافع انحصارات می‌گذرند و آزادی اخبار و اطلاعات معنای خود را بکلی از دست ميدهد. بموازات اين تعرض همه جانبه به شرايط زيست مردم و به پايه‌های دمکراسی سیاسی و آزادیهای مدنی از جانب سرمايه، فضای پليسی هرچه غليظ‌تر، و نياز به خشونت، بيشتر می‌شود. الگوی سوسيال‌دمکراسی برای "دولت رفاه""رفاه و دمکراسی" بهمراه خودِ سوسيال‌ دمکراتها، به آخر خط رسيده است. و این حقیقت بار دیگر آشکار شده که در چهارچوب نظام سرمایه داری و با تحمیل برخی رفرمهای اجتماعی نمیتوان به رهایی دست یافت. سايه ابرهای توفانی، جزاير"خوشبختی و آزادی" را در محاصره اقيانوسهای عاصی فلاکت، در تاريکی فرومی‌برد.


** امروز که جهان به عاليترين سطح علمی و فنی رسيده و بی‌سابقه‌ترين امکانات برای تأمين زندگی مرفه و سعادتمند تمام مردم روی زمين بوجود آمده است، مالکيت خصوصی بيش از هر وقت ديگری در تاريخ، توليدکنندگان و مردم جهان را از تملک محصولات دسترنج خود و از دسترسی به امکاناتی که آفريده‌اند محروم کرده است. ثروت و امکاناتی به اين بيکرانی در دست اقليتی به اين کوچکی هيچوقت جمع نبوده است. هرگز سلب مالکيتی اينچنين مطلق از اکثريتی به اين بيشماری صورت نگرفته است. نجات جامعه انسانی از فلاکت، هرگز به اندازه امروز نيازمند سلب مالکيت از سلب مالکيت‌ کنندگان از مردم، و برنامه‌ريزی عقلانی توليد و مصرف نبوده است.


**بعلت رانده شدن بخش عظيمی از زنان به صفوف محرومترين مزدبگيران و محروميت اکثريت عظيمی از زنان بويژه در کشورهای توسعه نيافته از کار، و تحميل کار خانگی بدون مزد، حل مسائل زنان بيش از هر زمان ديگر مستلزم کوتاه کردن دست سودجويان سرمايه‌دار شده و جنبش آزادی و برابری زنان به نزديکترين متحد طبيعی جنبش طبقه کارگر عليه سرمايه‌داری تبديل شده است. از اينرو سازماندهی توده زنان کارگر و زحمتکش برای کسب حقوق خود، ستون اصلی جنبش رهائی زن را تشکيل ميدهد.


**دوام و پيشرفت سرمايه‌داری زندگی تعداد هرچه بيشتری از جمعيت را وابسته به مرگ الغای نظام سرمايه‌داری می‌سازد. سرمايه‌داری در طول حياتش هرگز خود را به محاصره جمعيتی به اين عرض و طول از گورکنان خود نينداخته است. براستی که ارتش گورکنان سرمايه‌داری دچار اضافه جمعيت است! سرمايه‌داری بيش از هر چيزی گورکنان خود را توليد می‌کند. جهان هرگز به اندازه امروز نيازمند و تشنه سوسياليسم نبوده است. ضرورت سوسياليسم را سرمايه‌داری هر روز بازتوليد می‌کند.


** سرمايه داری هر اندازه که جهانی شده، پرولتاريا را به طبقه ای جهانی تبديل کرده است؛ استثمار و بحران سرمايه‌داری را جهانی کرده است. زمينه‌های انقلاب سوسياليستی و وسائل بيداری و آگاهی کارگران را جهانی کرده است. البته که طبقه کارگر هر کشور اول بايد کار طبقه سرمايه‌دار کشور خود را يکسره کند. اما مبارزه طبقه کارگر با طبقه سرمايه‌دار، يک مبارزه بين‌المللی است. با پيدايش و سلطه امپرياليسم و انحصارات فرامليتی بر جهان، ضرورت مبارزه بين‌المللی طبقه کارگر عليه طبقه جهانی سرمايه‌دار، و اهميت اتحاد و همبستگی بين‌المللی کارگران، از هر زمان ديگری در تاريخ سرمايه‌داری برجسته‌تر و حياتی‌تر شده است.


** مبارزات طبقه کارگر از انقلاب کبير اکتبر روسیه به اينسو، در کشورهای متعددی منجر به وقوع انقلابات رهائیبخش و مردمی شده است که دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی مثبتی را در طی قرن بیستم به همراه داشت. به سرنگونی طبقه سرمايه‌دار، لغو مالکيت خصوصی، و به توليد بر پايه برنامه‌ريزی دست يافت. اين پيروزيهای عظيم تاريخی علیرغم دستاوردهای تاریخی شان بسياری را بهمراه آوردند. اما اساساً در نتيجه لگدمال شدن دمکراسی سوسياليستی، يعنی بخاطر مسلط نشدن اراده و کنترل توده مردم بر دولت و اقتصاد، نتوانستند به شکوفائی ظرفيتهای بيکران اجتماعی و اقتصادی سوسياليسم منجر شوند و کشورهای حکومتهای مذکور رها شده از زنجير سرمايه، بخاطر شکنندگی اوضاع اقتصادی و سياسی داخلی، زير فشار طولانی و نيرومند اقتصادی و نظامی سرمايه داری غرب بين‌المللی از پا درآمدند. تجارب عظيم اين پيروزی‌ها و ناکامی‌ها، سرمايه طبقه کارگر در پيکارهای ناگزيرش برای پيروزی حتمی سوسياليسم بر سرمايه‌داری را غنی‌تر خواهد کرد. نبردهای بزرگتر در پيش روست و طبقه کارگر و اردوی چپ جوامع بشری میتواند و باید خود را از زیر اوارِ شکستِ "سوسیالیسم اردوگاهی " بیرون کشد. پيروزی نهائی با سوسياليسم است.